اندوهی بالا تر نیست
اندوهی بالا تر نیست
Forest Stream - The Crown of Winter
تاج زمستان
بمان..
درحالی که افسانه ها به واقعیت می پیوندند
در میان برف های پاک
که قاصدان اویند
در رویایی فرو میروی
رویایی از اتفاقات گذشته
گذشته های خیلی دور..
من تو را در طلوعی بهاری دیدم
تا باز درغروبی پائیزی ملاقاتت کنم
و بر این آشفتگی ناگهان فائق آیم
این اشتیاقی زیبا از قلب لرزانم
تا آرام بایستم، خوشنود از فراموشی
در طراوت سرمای مسحور کننده ات نفس بکشم
و این دوست داشتن شدید و عجیب را حس کنم
تو این جبر را عطا کنی و من نگاه کنم
این برف آرام و موقر که مرانهان کرده
آشکار میکند
که مرگ را اینجا راهی نیست
ومن دور از زمین گم شده ام
بلکه بتوان پیدایم کرد
میان ستارگانی نا شناخته
من تنها نیستم
از بین آنان که سوی عظمت این شب راهی اند
تصمیم با توست، پس آیا به من ملحق می شوی؟
ما میتوانستیم، اگه شجاعتش را داشتیم، بر این بلندی فائق آییم...
لطفا برو با من برقص
پیش از آنکه در خواب روم
و مرا کلامی بیاموز
از زبان بی همتایت
چه، تنها کسی هستی که
میخواهم حرف بزنم
آرزو دارم حرف بزنم
دوست دارم حرف بزنم
با او..
نه! صبر کن! محکومم حرف بزنم
تاج را بیاور!
تاج را بیاور!
برای شاهزاده ی این محنت
زیر درخشش نور های شمالی
تا پادشاهی حقیقی شود
و تا پایان جهان کسی را یارای مقابله با او نباشد
او که زمانی سر بریده شد-
تا ابد بر تخت باشد
من قلبم را بر چشمانم باز میکنم تا ببیند
این آسمان ها میگریند و تیره میگردند
به نظر امروز نتوانستم دلیل واقعی را پیدا کنم
که مرا بر ماندن راضی کند
Stay...
As the Legend comes true...
Among the virgin snows we are Her silent envoys
We make you dream
About what's happened
Long ago
So long ago...
I've seen you off by a vernal sunrise
To meet again in autumn dusk
And overcome with sudden uneasiness
A fine delight of my throbbing heart
Be standing quiet, blessed with oblivion
Inhaling the freshness of your enchanting cold
And feel this strange severe fondness
You grant me captured to behold
These calm and solemn snowfalls
In which I am drowning, revealing
That the death is no more
Being lost from this Earth
I am yet to be found
Among the stars not known
Before
"I am not the only one
Who drifts away into the Might of this Night
The decision's yours so will you join me?
We could, if dared, defeat the Height..."
Please go dance with me
Before I fall asleep
And teach me one more word of
Your perfect tongue...
As you are the only one
I want to talk to
I wish to talk to
I'd like to talk to...
You...
No! Wait... I know.. I'm doomed to talk to...
Bring the Crown!
Bring the Crown!
For a prince of this Misery
In the glow of the Northern Lights
To become a true king...
And till the end of the time He'll dwell unopposed
Once being beheaded – Forever be Crowned...
I open heart for my eyes to see
The skies are crying turning grey
Today I seem to fail to find the decent cause
That would persuade me to stay
0.1 - clouds - the wind carried your soul
In all this fading pulse
All our waning pulse
Waning soul
Our lapse - exhausting
Only able to rethink
And trace
The meaning of loss.
در هر یک از این تپش های بی جان
همه ی تپش های رو به زوالمان
و زوال روح هایمان
در این سپری شدن طاقت فرسا
فقط قادریم دوباره از نظر بگذرانیم
و دنبال کنیم
معنی فقدان را..
One day forgotten
One life absorbed by grief
One soul carried, carried away
One moment and it's all gone
Still i try to see the names
On wind's enchanted wings
Still i try to breathe
And trace the meaning of Loss
یک روز فراموش شد
یک زندگی به غم سپری شد
یک روح غارت رفت
چشم بر هم زدی و همه چیز از دست رفت
و من همچنان در جستجوی خواندن نام ها
روی بال های مسحور بادم
همچنان در پی نفس کشیدن
و دنبال کردن معنی فقدانم..
01. باد روحت را با خود برد
از گروه "ابر ها"
Draconian
Sovran (2015)
6. Dusk mariner
دریانورد سپیده دم
No light finds me
Perish like the setting sun
No truth defines me
Unburdened like the fallen one
+ هیچ نوری مرا اینجا پیدا نمیکند
و من ضعیف همچو خورشید درحال غروبم
هیچ حقیقتی مرا وصف نمی کند
و همچو شکست خورده ای سبک بارم
I'd give you my love
But it's freezing cold
My lips ever sealed
And the things I have done
Are slowly growing old,
Yet dying to be healed
- من عشقم را به تو میدادم
اما به شدت سرد است
لب هایم مهر سکوت خورده
و کار هایی که کرده ام،
به آرامی پیر می شوند
با این حال برای بهتر شدن میمیرند
No heart guides me
Frozen in the depths below
No fear leaves me
I'm haunted by a distant soul
+ هیچ قلبی مرا راهنمایی نمی کند
درحالی که در اعماق یخ زده ام
و هیچ ترسی مرا ترک نمی کند
به دست روحی در دوردست گرفتارم
She gives me her voice
She gives me her soul
Yet demons in my view
As fear breaks down
I weep to understand
I was already you
- او صدایش را به من می دهد
او روحش را به من می دهد..
با این حال دیدگانم سوی دیو هاست
درحالی که ترس شکست می خورد
من اشک می ریزم تا در نهایت درک کنم
که من همیشه، "تو" بوده ام…
Living in a circle of decay
Where morn remains the night
Under these starless skies
Love's out of sight
- در چرخه ای از پوسیدگی زندگی می کنیم
جایی که اندوه در شب باقیست
زیر این آسمان های بی ستاره
عشق دور از ذهن است
Breathe carelessly,
Be all you feared as a child
See, it's only me
And not the heavens
Coming down on you
+ شجاعانه نفس بکش
آنی باش که در کودکی ترسیده ای [باشی]
ببین، فقط منم!
و نه بهشت
که سویت می آید
No light finds me
هیچ نوری مرا نمی یابد…
She gives me her voice
She gives me her soul
This angel in my view
As fear breaks down
I weep to understand
I was already you
- او صدایش را به من می دهد
و روحش را به من عطا می کند
این فرشته مقابل چشمانم!
درحالی که ترس در هم می شکند
و من اشک میریزم تا در نهایت درک کنم
که همه این مدت من، تو بوده ام
We were living in a circle of decay
Where morn remains the night
Under these starlit skies
Love marks our flight
- ما در چرخه ای از زوال زندگی می کردیم
جایی که شب هایش سرشار از اندوه بود
زیر این آسمان پر فروغ از نور ستارگان
عشق پرواز ما را رهنمون می شود..
Farewell!
بدرود!
......
بعد این همه مدت
ینی درست از روز وفات حضرت زینب..
اینجا بسته بود
اینجایی که حکم خونه من رو داشت
مثل یه کلبه آروم و گرم توی یه جنگل تاریک و سرد
ولی مدت ها بود متروک و ویرانه بود
درست مثل قلب من..
ولی امشب دوباره اومدم..
این شعر و پست هم نشونه ای باشه برا دوست داشتنت...
درباره شعر : قسمت های + دار توسط خواننده زن (ینی عشقم! که کعرف حضوره!) خونده میشه و قسمت های - دار توسط مرد (اندرس خودمون!)
که احتمالا تو بار معناییش فرق داره
Swallow the Sun
Fragile
I remember her
Dark flowing hair
Eyes like deep blue waters
And her skin so fair
او را به یاد می آورم
با گیسوی تیره و پریشان
چشمان، همچو آب های نیلگون و عمیق
و پوستی لطیف
I remember her
How she used to sing
Melodies so full of sorrow
Dreams in the making
او را به یاد می آورم
که چگونه میسرود
نوا هایی سرشار از اندوه
رویاهایی از ساختن
She was so fragile
او بسیار شکننده و ظریف بود…
Lying on my arms, not breathing
I can still hear the echo of her voice
And now as I hear them coming
I take her to our last dance
آرام در آغوش من، بی جان
پژواک صدایش هنوز به گوش می رسد
و حال که آمدنشان را می شنوم
او را به آخرین رقصمان میبرم
I remember her
Delicate beauty
Her eyes so wise and knowing
When she looked at me
او را به یاد می آورم
زیبایی ظریف
چشمانش سرشار از خرد
آنگاه که مرا می نگریست
She was so fragile
Lying on my arms, not breathing
I can still hear the echo of her voice
And now as I hear them coming
I take her to our last dance
آرام در آغوش من، بی جان
پژواک صدایش هنوز به گوش می رسد
و حال که آمدنشان را می شنوم
او را به آخرین رقصمان میبرم
The red haze fading
My vision regaining
And on my arms I see her lifeless body
مه سرخ محو میشود
بینایی ام را باز می یابم
و در آغوشم جسم بی جانش را می بینم
Realizing what I've done
Anguish grips my heart
I close her eyes for the last time and she'll sing no more
درحالیی که میفهمم چه کرده ام
و غم و اندوه قلبم را چنگ میزند
چشمانش را برای آخرین بار می بندم
و اون دیگر نخواهد خواند..
She was so fragile
Lying on my arms, not breathing
I can still hear the echo of her voice
And now as I hear them coming
I take her to our last dance
آرام در آغوش من، بی جان
پژواک صدایش هنوز به گوش می رسد
و حال که آمدنشان را می شنوم
او را به آخرین رقصمان میبرم..
طمع به قند وصال تو حد ما نبود..
_____
فرد S نام آشنای ناشناس. .. ممنونم از این حس خوبت..:)
(فقط اقلا فیلد وبلاگ را پر کن)
_____
With you came the whole of world's tears
The space between the heartbeats Is where I felt you
A small death each and every time
همراه تو، تمام اشک های جهان به سویم روانه گشت..
فضای بین ضربان های قلبم جاییست که تو را حس کردم
هر یک، و تمامی شان، مرگی کوچک...
_____
روز ها؟ هر دقیقه، اینجا، دنیایی دارد چهار فصل..
"و این منم تنها در آستانه فصلی سرد..! "
زیر هجوم نا تمام ثانیه ها..
_____
Alone in this empty room of shadows
Alone, filled with memories of nothing
Would you do it again? And remain the same?
تنها در این سرای سایه ها
تنها، سرشار از خاطرات پوچی
میشود دوباره انجامش بدهی؟ و همینگونه باقی بمانی [و تغییر نکنی] ؟
____
امروز چه روزیست؟
یادم نمیآید..
نمیتوانم به یاد آورم
چند روزی میگذرد از آنی که روز تولد خطابش کردند
من که نمیفهمم ..
چه روزیست امروز؟
نمیفهمم..
راستی حالم خوب است..
سلام.
کسی صدایم را میشنود..؟
____
Bury my heart
Cover it with the coldest stones
So it will suffer longer
Like I did in your arms
.. Like I did in your arms
قلبم را دفن کن
و آنرا باسردترین سنگ ها بپوشان
اینگونه بیشتر زجر میکشد
همچو من در آغوش تو
همچو من، در آغوش تو...
Clouds
03. If these walls could speak
shapes
silent and static
there's nothing here but the white
it scares me to close my eyes
this is not how I dreamed
it's not how I had hoped
let me scream
I can't even speak
my mind is a storm
my body is a void
and all who enter now
(return to white)
must fall past this heart
(there are no sides)
bound in the flow
(only direction)
that slowly bleeds ahead
(and destination)
to where silence is king
pain will be no more
touch will be no more
fear will be no more
love will be no more
اشکال
سکوت و سکون..
چیزی اینجا نیست.. جز سفیدی
و این مرا میترساند تا چشمانم را ببندم
این، چیزی نیست که رویایش را داشتم
و آنطور که امیدوار بودم…
بگذار فریاد بکشم
حتی نمیتوانم سخن بگویم
ذهن من طوفانیست
جسم من پوجی بیش نیست
و هر آنکه اکنون وارد میشود
(بازگرد به سفیدی)
باید ورای این قلب سقوط کند
(هیچ وجهی وجود دارد)
اسیر در حرکت
(تنها جهت)
که خونش به آرامی رو به جلو جاریست
(و مقصد)
و به جایی که سکوت پادشاه است…
درد بیشتر نمی پاید
احساس بیشتر نمی پاید
ترس بیشتر نمی پاید
عشق بیشتر نمی پاید...
خوب همونطور که گفته بودم ترجمه شاهکاری به نام sovran رو از Draconian عزیز شروع میکنم
این ترک سوم هست
کمی سبک و سیاق ترجمه رو تغییر دادم. خواهش میکنم فیدبک بدید براش
Draconian
Sovran (2015)
03.Pale tortured blue
On my naked back
A dance of the nocturnal sun
The tall grass crawls around me;
In adoration bowing
Can I find you in your dark?
Can you find me in your heart?
خورشیدِ شبانه بر کمر عریان من می رقصد
سبزه بلند در اطرافم در رکوعی از سر ستایش، می خزد
آیا میشود تو را در تاریکی پیدا کنم؟
آیا مرا در قلبت می یابی؟
There's a fallen statue in the wilderness
It has found its way to your dreams
Haunting the waking hours
In nights' color with eyes like rain
آنجا در بیشه ها تندیس افتاده ای است
که به رویاهایت راه یافته
درحالیکه
در رنگ شب و با چشمانی همچو باران،
ساعت های بیدار را شکار میکند
The shades beseech you
My love increases you
And summer freezes you into me...
The cold fire suits you!
A pale tortured blue blistering through
سایه ها التماست میکنند
عشق من تو را بالا میبرد
و تابستان تو را درون من منجمد میکند
آتش سرد همراهیت میکند
آبی رنجیده و رنگ پریده ای در جانم فرو میرود
A lifeless lover was the high mountain
Where we tried to reach the stars,
The moon, the ways beyond
It was the purest love of all...
آن کوه بلند عاشقی بی جان بود
همانجا که خواستیم به ستاره ها، ماه و راه های پیش رو دست یابیم
آن زلال ترین عشق ها بود..
I will raise a statue in the wilderness
It will find its way to your dreams
This will haunt you forever
In nights' color with eyes like rain
من تندیسی ای در این بیشه ها خواهم ساخت
و او به رویا هایت راه خواهد یافت
و برای همیشه
در رنگی از شب و با چشمانی همچو باران
اسیرت خواهد کرد..
Yet I collect the stars you wept,
Keeping them as my own
To be lost in your eyes
For all the sadness that we kept
من همچنان ستاره هایی که گریستی را جمع میکنم
و آنها را برای خود نگهمیدارم
تا در چشمانت گم بشوم
برای [تلافی] همه غم هایی که داشتیم..
And I fail to realize it's you...
The cold suits you!
A pale tortured blue blistering through
و من میشکنم تا بفهمم این تویی….
سرما همراهیت میکند
و آبی رنجیده و رنگ پریده ای در جانم فرو میرود
When there's peace within myself
And everything else
A pale tortured blue blistering through
وقتی درون من آرامشی است
و یا هر چیز دیگر
آبی رنجیده و رنگ پریده ای
درجانم فرو میرود،،
لینک مستقیم موقت
http://fs2.filegir.com/noblelord/Draconian-Pale_Tortured_Blue_www.123savemp3.net_.mp3
Draconian
Sovran (2015)
8.Rivers between us
Where is the world I saw in your eyes?
It lived through the night, then whispered goodbye.
The cuts in your skin and the red in my eyes.
This winter inside is crushing me now.
کجاست آن جهانی که در چشمانت دیدم؟
شب را به زندگی گذراند، پس زمزمه کرد "خدانگهدار".
زخم های روی پوست تو و قرمزی درون چشمان من
این زمستان درون
اکنون مرا می شکنند...
"I am alone, I am scorn, I can't remember to forget you,
I just weather the storm".
من تنهایم.. من عاجزم..
نمیتوانم فراموش کردنت را به خاطر داشته باشم
فقط طوفان را تحمل میکنم..
The love that I had, it drowned with the tide,
stirring the waters where hearts lay bare.
The cuts in your skin and the red in your eyes.
Enfolding this shame into despair.
عشقی که داشتم، همراه موج غرق شده
و آب را، جایی که قلب های عریان خوابیده اند، متلاتم میکند
زخم های روی پوست تو و قرمزی درون چشمت
این شرم را به آغوش اندور می سپارد
Let me take the noose from our necks and carry us home.
Still so alive, even after you die, transcending with time.
We're just two cripples who fail to belong.
Yes, we are two cripples, but we need to hold on.
بگذار این طناب [دار] را از گردنمان کشیده و به خانه برویم
همچنان زنده ام. حتی پس از مرگ تو. درحال بالا رفتن در زمان
ما تنها دو درمانده ی عاجز از "تعلق" یم
آری. ما دو درمانده ایم. اما میخواهیم صبر کنیم
From this flesh my spirit longs to break away.
Did you ever feel this cosmic circumstance was never enough?
Wake me slowly if ever at all.
Wake me slowly or watch me fall.
روح من در تلاش است تا از این کالبد بیرون برهد
آیا تا کنون حس کرده ای این حال کیهانی هیچگاه کافی نبوده؟
هرچه باشد مرا به آرامی بیدار کن
به آرامی بیدارم کن و یا مرا تماشا کن که سقوط میکنم
The life that I had is gone with the tide (Watch me fall)
Another deception, I whisper goodbye.
The cuts in my flesh, the red in your eyes (Watch me fall).
These demons inside, they die with me now.
آن زندگی که داشتم همراه امواج مرده است
(مرا بنگر که سقوط میکنم)
تزویری دیگر، و من خداحافظی میکنم
زخم هایی روی جسم من، قرمزی درون چشمان تو
(مرا بنگر که سقوط میکنم)
این اشباح درون،حال همراه من میمیرند...
Draconian :
redire ad secessum
بازگشت به تنهایی
A, mundus facit nos redire, redire ad secessum.
Spesne aliquando veniat animis tenebrosis quae solae ambulant.
آه جهان مرا مجبور به برگشتن میکند.. سوی تنهایی
آیا میشود امید سراغ روح تیره ای که به تنهایی سرگردان است بیاید؟
Hear my silent prayer as I weep tonight!
نماز مرا، امشب که من گریه میکنم، بشنو
Dawn gets greyer, thou hast taken flight!
سپیده دم تیره تر میشدو، تو پرواز کرده ای!
Love abandons the soil, leaves a shade...
It whispers 'goodbye' as we quietly fade... away!
عشق خاک را ترک می گوید، و سایه ای باقی می گذارد
زیر لب زمزمه میکند "خدا حافظ". درحالی که ما به آرامی محو می شویم..
Lacrimae ex oculis meis fluunt,
sed crepusculum fletum meum tranquillat.
Please, give us wings to fly!
Without love our world dies... it dies!
به ما بال هایی برای پرواز عطا کن
بدون عشق جهان ما می میرد.. می میرد!
To drown in the cold mournful sea...
So lost here in a world not meant to be... for me!
غرق شدن در این دریای سرد محزون
گم شدن در اینجا، در این جهان، جایگاه من نبود
The fading moon cries in vain,
as the rising sun reflects my pain.
We sail on seas of guilt and shame,
but still we feed this love-lost flame... with hope!
آنگاه که خورشید در شرق درد مرا منعکس میکند، ماه در حال محو شدن در عبث گریه می کند
ما در آب های گناه و شرم پارو می زنیم
اما هنور به این شعله بدون عشق، امیدوارانه، دامن می زنیم..
Hear my silent weeping as I pray tonight...
Night grows colder, but I see a new light.
آه امشب که دعا میکنم، گریه پنهانی مرا بشنو
شب سرد تر می شود، اما من روشنی جدیدی می بینم
Beautiful night, to thee we pray;
Let the truest of love come our way!
Beautiful night, to thee we pray;
Let all the illusions just wither away!
ای شب زیبا، برایت دعا می کنیم
بگذار ره آوردمان حقیقی ترینِ عشق ها باشد
بگذار تمامی اوهام و خطا ها پژمرده شوند!
Writer(s): Anders Jacobsson, Johan Ericson
Copyright: Iron Avantgarde Publishing Gmbh
Swallow the Sun
01. Emerald Forest and the Blackbird
جنگل زمرد و پرنده سیاه
My Child, I will bury you on the highest hill
کودک من، تو را بر فراز بلندترین تپه ها دفن خواهم کرد
beside the tallest tree where winter will cover you
در کنار بلند ترین درخت، جایی که زمستان تو را خواهد پوشاند
and build the biggest castle.
و بزرگترین قلعه را خواهد ساخت
There I will bury you, from the arms of your mother.
آنجا تو را دفن میکنم، دور از آغوش مادرت
Soon the angels will carry you over the edge of the world,
به زودی فرشتگان تو را بر فراز مرز های جهان با خود خواهند برد
lead you through the deepest forest,
و درون عمیق ترین جنگل ها پیش خواهند برد
away from sickness, into the light.
دور از بیماری ها، به سوی نور
Sleep my child, lay down your head and leave this pain,
بخواب کودک من، سرت را زمین بگذار و این درد را رها کن
I'll read your these last pages of the tale.
من این آخرین برگ های داستان را برایت می خوانم
To endless morning I'm cursed from here on;
از اینجا تا به صبح بی انتها نفرین گشته ام
you will be taken, I was meant to stay...
تو بُرده خواهی شد ... و من ماندنی ام...
The Emerald Forest was quiet
جنگل زمرد ساکت بود
and the deep green of the diamond leaves
was glimmering in the sky high tree tops
و سبزی عمیق برگ های الماس بر فراز درختان سر به فلک کشیده سوسو میزد
on the gentle wind, tall as the mountains in the east.
بر باد های لطیف، بلند همچو کوه های شرق
Echoes of the steps of giants
were fading like the beat of your weak heart.
پژواک گام های دیوان همچو تپش های قلب ضعیفت محو میشدند
Shades of night welcome you with a twisted smile.
Slowly with every tiny breath.
همراه با هر تنفس کوچک، تیرگی های شب با لبخندی به استقبالت می آمدند
Hold my hand tight, nothing will hurt you here.
دست مرا سفت بگیر، هیچ چیز در این جا به تو آسیبی نمیزند
You are almost home my little angel, I will lead you through.
تو تقریبا به خانه رسیدی فرشته کوچک من
من تو را به داخل راهنمایی میکنم
Night creatures, unicorns and white owls,
موجودات شب، تک شاخ ها، جغد های سفید
treasures hidden in the emerald glow.
گنجینه های مخفی در تابش زمرد
Green light on the white altar and the black throne,
نور سبز روی محراب و تخت سیاه
choirs of ancients blessing your passage to the world below.
هم سرایان باستان راه تو را به جهان پیش رو تقدیس میکنند
The path through the woods was getting narrow
راه میان بیشه باریک میشد
and the aisle of trees shaded the last light of the moon.
و راهرو درختان، آخرین نور ماه را تاریک گرداندند
But the light from the candles on the bridge across the water
اما نور شمع های پل روی آب...
lit the way from emerald steps, marking our trail deeper.
راه را از قدم های زمرد روشن کرده و رد پای ما را عمیق تر جلوه دادند
This is the frontier as far as I can pass,
اینجا سرحد فاصله ای ایست که میتوانم طی کنم
but the calling of the Blackbird will lead you on from here.
اما از اینجا به بعد ندای پرنده سیاه تو را هدایت خواهد کرد
Every tear will turn to an emerald in this forest,
در این جنگل هر دانه اشک به زمردی بدل خواهد شد
and this is where it ends, the cry turns to laughter, my son.
و این، جاییست که ختم میشود. گریه به خنده مبدل میشود.
You will be taken, I was meant to stay, my loved one.
تو بُرده خواهی شد و من محکوم به ماندنم
ای محبوب من...
lyrics by Niclas Frohagen
Forest of Shadows
Where dreams turn to dust
02. Wish
http://www.myfreemp3.biz/l/1150091_50388477/
Awakened this dying season
Such a beauty to behold
این فصل بی جان بیدار گشته
اینچنین زیبایی برای دیدن
Oh autumn hath arrived
A tragedy painted dead
آه پاییز فرا رسیده
جسدی با نقش و نگار تراژدی
Fallen am I
Without thee I am lost
من سقوط کرده ام
بدون تو گمگشته ای بیش نیستم..
In a region of doleful shades
I am withering away
در سرزمینی از سایه های محزون
در حال پژمردنم..
I dwell in the shadows of life
A dismal stage of mind
ساکن سایه های زندگیم
صحنه نمایش ملال انگیری از ذهن
I'm in pain..
من درون دردم..
Oh sun I hate thy beams
Leave me here to sleep and dream
آه ای خورشید، من از پرتوهای نورت بیزارم
مرا اینجا رها کن تا در خواب و رویا فرو روم
In the midst of falling leaves
In a garden of endless grief
I yearn for thee my precious one
در مه برگ های ریزان
در باغی از اندوه بی پیان
آرزومند توام ای عزیز من
Beneath the pale grey sky I dream of your
embrace
How I wish I had you near
زیر آسمان خاکستری پریده رنگ
من رویای آغوش تو را دارم
ای کاش تورا نزدیک خودم داشتم...
In this oh so dolorous life where dreams turn
to dusts
I have lost all my hope
در این زندگی محنت زا
جایی که رویا ها خاکستر میشوند
من همه امیدم را از دست داده
Of lasting pain and unpresent bliss this soul of
mine
How I welcome thee eternal sleep
حدیث درد پایا و سعادت غایب است روح من
آه چگونه به پیشئازت می آیم ای خواب ابدی…
Silent advents of white death
I feel so cold
Silent advents of white death
I feel so cold
سکوت از مرگ سفید ظهور می کند
و من بسیار سردم است
سکوت از مرگ سفید ظهور می کند
من بسیار سردم است...
Crystallized tears falling still
Oh autumn hath died
اشک های بلورین همچنان جاریند
آه مرگ پاییز فرا رسیده است..
Enshrouded am I in thy mist of endless gloom
Enthralled am I by thy beauty
من در غبار ملالت بی پایانت پنهانم
من شیفته زیبایی توام ..
How I wish
How I wish...
چطور آرزو کنم
چطور بخواهم…
In the midst of falling snow
In a garden of endless grief
My forlorn soul of misery
Where peace and rest can never dwell, hope
never comes
در دل بارش برف
در باغی از اندوه بی پایان
ای روح بی کس جفا دیده من ….
جایی که آرامش و در آن سکنا نمی گزیند
امید هیچ گاه فرا نمی رسد
I see no point in going on
من هیچ هدفی در به پیش رفتن نمی بینم
Still I dream but now I know I dream of a lie
So I close my eyes and I sigh
همچنان خواب میبینم اما حال میدانم که رویایم دروغی بیش نیست
پس چشمانم را می بندم و آهی می کشم
A life of shattered dreams I can no longer bear
I enter thee eternal sleep…
زیستنی از رویا های شکسته را تاب نمیآورم
من درونت می غلتم.ای خواب ابدی ….
شعر از Niclas Frohagen
جنگل سایه ها
جایی که رویا ها مبدل به غباری می شوند
02. آرزو
bleak silver streams
the light of many stars
born from thrones in dark heaven
and swept in the sun's demise
bleak silver streams
the radiance of eternity
paint the meadows in dismal shades
as sleeping death seep thru the clouds
انوار سیمین غم افزا
نور ستارگانی بیشمار
کا بر تختی در بهشت تاریک متولد شده و در وفات خورشید، فضا را پیمده اند
انوار سیمین غم افزا،
درخششی از ابدیت،
بیشه را نقشی از سایه های حزن بار می زند
در حالی که مرگ خفته، از ابر ها تراوش می کند
i stand motionless and
marvel with empty eyes
like a portrait of bliss forsaken
wearing the colors of loss
i stand motionless
like a grieving graveyard statue
and i drape my face with my bare hands
as sleeping death seeps thru the clouds
با چشمانی تهی، بی حرکت و بهت زده ایستاده ام
همچو پرتره ای از وا گذاشتن خوشبختی
با رنگ هایی از فقدان بر تن
بی حرکت ایستاده ام
همچو تندیسی غم افزا در قبرستان
و من صورتم را با دستان عریانم می پوشانم
درحالی که مرگ خفته از ابر ها تراوش می شود
i felt a dying embrace
a soft breeze of weary winds
singing silent lamentations
a prologue to a tragedy untold
clad in the cold breath of october
the stars fall from their thrones
and my last gleam of hope fade away
من آغوشی بی جان را احساس می کردم
نسیمی نرم از بادی کهن
در حال سرودن بی صدای سوگنامه ها
پیش درآمدی برای یک تراژدی نا گفته
ملبس به نفس سرد آبان
ستاره ها از تخت هاشان سقوط میکنند
و آخربن پرتو امید من محو میشوند
in this crestfall orchard
where the final chapter lies written
dressed in a robe of shattered dreams
as the flower withers
in this crestfallen orchard
where fallen leaves lies dying
i kneel down in solitude
as sleeping death seeps thru the clouds
در این شکوفه زار سر افکنده که فصل آخر [داستان] برش نوشته شده
درحالی که گل می پژمرد
در این شکوفه زار سر افکنده
جایی که برگ های به زیر افتاده بی جان آرمیده اند
من در تنهایی زانو می زنم
درحالی که مرگ خواب آلود از ابر ها چکه می کند
i stare into the forever night
and i travel beyond the fallen stars
i sink into oblivions twilight dream
where my sleeping beauty
lies sleeping with the dead
من بر شب بی پایان خیره می شوم
و ورای ستارگان سفر می کنم
درون رویای صبحگاهی فراموشی غرق می شوم
جایی که زیباییِ خفته من، همراه مردگان آرمیده است.
خیلی خوب بود :(
Doom:VS
Aeternum Vale
01. The Light That Would Fade
وداع تا ابد :
01. نوری که محو میشود
I'm plagued
By the silence you brought upon me
Suffering
In the desolate lap of time
Tearing the flesh from my bones
من با سکوتی که تو بر من آوردی مسمومم
در دامن متروک زمان، درحالی که تن را می درد، رنج می کشم
Endless eternity awaits
ابدیت بی پایان در انتظار است...
The tears embrace me
Life, erases me
The failure within becomes now clear
The light will forever fade
As my life, forever fail
اشک ها مرا در آغوش می گیرند
زندگی، مرا از صحته پاک می کند
حال شکست درونی آشکار می شود
نور برای همیشه محو خواهد شد
درحالی که زندگی من، برای همیشه سقوط می کند
I'm nailed to the cross of my own creation
Torn... divided within
Reaching an end to it all
من بر صلیب خودم میخکوب شده ام
پاره شده.. از درون ز هم پاشیده
درحال رسیدن به پایانی برای همه این ها
I'm lost with despair
No one's left to care
Alone... abandoned
To die by myself
من در اندوه گم گشته ام
و هیچ کس نمانده که اهمیتی دهد
تنها... ترک شده..
تا تنها بمیرم
Endless eternity awaits
و ابدیت بی پایان در انتظار است...
The light that would fade appears now clear
So cold. the sudden breeze of death
Cleansing the soul, from my pain
نوری که محو خواهد شد اکنون آشکار می شود
بسیار سرد است نسیم ناگهانی مرگ
درحالی که روح مرا از درد پاک می کند..
[Chorus]
Smothered by life
Emptiness takes hold
Eternity shines brighter
Than ever before
درحالی که به دست زندگی خفه شدم
پوچی باقی می ماند
ابدیت روشن تر از هر زمان دیگر می درخشد
خواهشا برای یک بار هم که شده کمی عمیق تر فکر کنید و قضاوت نکنید..
Insomnium - in the halls of awaiting
در تالار های انتظار
Evening full of grandeur, skies tinged with red
غروب سرشار از عظمت، آسمان ها آغشته به قرمزند
Mountains crowned with crimson, treetops with scarlet blaze
کوه ها تاج و درختان شعله هایی سرخ به سر دارند
As the dusk is falling, night settles in
با سقوط تاریک و روشن غروب، شب وارد میشود
Stars slowly come out, moon glides skywards
ستارگان به آرامی بیرون آمده و ماه در سرتاسر آسمان می لغزد
...Still cheerless is in my soul, my heart filled with cares...
... هنوز درون روح من افسرده و قلبم سرشار از اندوه است..
Longing for the misty shores, weather-beaten strands so poor
در پی سواحل مه زده، فقیرانه به خود می پیچم
Where the weeping sky archs over water calm
جایی که آسمانِ گریان روی آرامش آب خم می شود
Pining for primeval woods, murky shade of leafy roof
در این بیشه های کهن به دام افتاده ام، زیر سایه های تاریک سقفی از جاس برگ
Where the silent trees arch over our path
جایی که درختانِ خاموش و بی صدا روی جادهمان خم می شوند
Do you walk in mourning, still wear the grief
آیا تو در ماتم راه می روی .. همچنان لباسی از غم بر تن داری..
Raiment of sorrow, remembrance of me
جامه ای از اندوه .. یادگاری از من ..؟
Through the years of bleakness, winters of bitter cold
در سال های نومیدی، زمستان های سرمای تلخ
Will you not forget me, forsake my soul
آیا تو مرا فراموش و روحم را رها نمی کنی؟
...Low-spirited is my song, downhearted my tune...
نوای من بی روح و صدایم شکسته است ...
Beyond enchanted sea, wistful is my sleep
خواب من، ورای دریای مسحور، در انتظار است
Darkness by my side, through the dreary night
در این شب غمناک، تاریکی کنارم است
Will you follow me, through eternity
آیا تو در ابدیت دنبالم می آیی..
To another world, to the quiet halls
سوی جهانی دیگر.. سوی تالار های بی صدا ..؟
I've lost my way in the dark, strayed apart from my love
من در تاریکی راهم را گم کرده و از عشقم دور گشته ام
I've faced the demons of might, passed away into shades
من با شیاطینی سترگ روبرو شده و درون سایه ها فرو رفته ام
Long are lonely years, slowly pass these days
سال های تنهایی دراز است و این روز ها به کندی می گذرند
In undying land, in the divine ligh
در سرزمین بی مرگ .. در نور مقدس
Where I wait... in the dark
جایی که من انتظار می کشم... در تاریکی
The black of the night turns to dusk of the dawn
سیاهی شب به گرگ و میش سپیده دم بدل می شود..
Through the mist now shines the fairest light of all
حال درون مه، لطیف ترین نور ها می درخشد
The caress I've waited for eternity
نوازشی که من برای ابدیت انتظار کشیده ام
Into the shades, together we fade
باهم درون سایه ها محو می.شویم ...
:'(
این شعر پر از زیباییه ....
:'(
چیزی نمیگم...
04. Under her wings
زیر بال هایش
I listen to the mournful whispers
Behind every scar I make
Dark clouds fill my body
And my heart is left empty
من به زمزمه های اندوهنام گوش فرا می دهم
پشت هر زخمی که میبینم
ابر هاس تیره پیکر مرا پر میکنند
و قلب من تهی باقی گذاشته می شود
Down on my knees
Trying to face the fear
نشسته بر زانو ها
برای مواجهه با ترس تلاش می کنم
Down on my knees
With my unbalance and sorrow
Trying to face the fear
That mirrors in my eyes
For few seconds in oblivion
For few seconds lost in blood
Another dream collapsed
درحالیکه زانو زده ام
همراه اندوه و تزلزل من
برای مقابله با ترس تلاش میکنم
ترسی که در چشمانم منعکس می شود
برای کند ثانیه درون فراموشی
برای لحاظاتی اندک در خون
رویای دیگری شکست..
In this madness I can't rest
Can't stand these haunting thoughts
That bury every hope
I ever had in me
در این جنون آسودگی ممکن نیست
این افکار شکارچی را نمی شود تحمل کرد
افکاری که همه امیذ هارا دفن می کند
هر امیدی که در خود داشته ام
Sorrow lacerates my skin
And I don't feel the pain
The coldest rain must have killed
The last flame I had in me
Can't you give me your hand
اندوه پوست مرا می درد
و من درد را حس نمی کنم
سردترین باران ها باید که سقط شود
آیا تو نمی توانی دستانت را به من بدهی..؟
I can't perceive the warmth of your fire
I feel like losing you
And I cry for my dying angel
As she makes me under her wings
من از ادراک حرارت زندگی تو راعاجزم
و احساس میکنم که انگار از دستت می دهم
و من برای فرشته در حال مرگم اشک می ریزم
درحالی که اون مرا زیر بال هایش می گیرد...
Sorrow lacerates my skin...
Sorrow lacerates my skin...
اندوز پوست مرا می درد...
اندوه پوست مرا می آزارد...
08. To Follow the Sun
دنبال کردن خورشید
War skin,
comforting hope
and rays of orange light.
پوست جنگ زده
امید آرامش بخش
و اشعه های نور نارنجی رنگ..
When I spread my arms
I leave anything behind.
آنگاه که دستانم را میگشایم
هر چیزی را پشت سر رها می سازم
Take me away.
I'm drifting,
sense is stunned
and gone with the wind.
Enter the air.?
.I'll never.
مرا دور کن
من راهی دور دست هام
احساس خراشیده شده
و همراه باد از دست رقته است
وارد هوا شوم؟
هرگز
Take me away,
far from here.
When i spread my arms
I leave everything behind.
مرا دور کن...
دور از این مکان
آنگاه که دست می گشایم
هر چیزی را پس پشت رها میکنم....
یکی از خاص ترین عجیب ترین و شنیدنی ترین آلبوم های موجود...
مطمعنم کسی که لایقش باشه خودش میره دنبالش و لینک گیر میاره پس لینک نمیزارم برا آهنگ ها دست نا اهل نیفته! دی
02. Fatigue
خستگی..
A path in a dim light
that I have to walk myself.
راهی میان نوری تیره
که باید به تنهایی طی کنم
Rain falling from my lips,
the most cleanest of all.
باران از لبم پایین می آید
آن پاک ترینشان..
Dissany,
esperance in isolation.
Cold hands clutching at
something that is gone.
Dissany*
امیدواری درون انزوا
دستانی سرد چنگ میزنند
چیزی را که گمگشته است
Her,
dressed in black.
او..
در لباسی سیاه
A warmth
surrounding me
when I saw her eyes
sparkling.
گرما و حرارتی
مرا به آغوش می کشد
آنگاه که چشمان پر تلالو او را می بینم....
جان من کاور آلبوم رو دیدین..؟ :'(
اون کلمه رو خیلی رفتم دنبالش و بی نتیجه بود...
همه دیکشنری ها گشتم اینترنت رو زیر و رو کردم..
داشتم نا امید می شدم! تا اینکه..
بلخره یه چیزی به ذهنم رسید
و اونم این بود چه کلمه رو تجزیه کنم!
این کلمه از هسته sany و پیشوند منفی ساز dis تشکیل شده
و قدم دوم رو شروع کردم که جستجو در مورد sany بود
میشه به نتیجه خیلی محکمی نرسیدم... و داشت اشکم رو میاورد!
یکی هست از زبان بومی های آمریکا به معنی چیزی که جدید نباشه. کهنه. چیز بی طراوت
و نیز یک جای دیگه معنی خاص و جالب توجه میده
که وقتی کمی فکر میکنم، معنی دوم باید درست باشه.
ینی چیزی که (با وجود dis) معنی غیر خاص غیر جالب و همچین چیزی میده!
و مثل همیشه تفسیر با شماست...
Don't fall asleep
To the weeping of the birds
Don't fall asleep
In this room of the fallen
به زاری کبوتر ها
در این محفل شکسته ها
به خواب نرو
Don't fall asleep
To the breathing of the walls
Don't fall asleep
In this room of loss
Don't fall asleep
In the arms of dead air
Don't fall asleep
In this symphony of the damned
به تنفس دیوار ها.. به خواب نرو
در این محفل ناکامی نخواب
در آغوش هوای مرده
در این سمفونی نفرین گشتگان.. به خواب نرو
"Time stands still in this chamber of pain
The clock stops and the horror comes
The children cry and weep
In this room of the unforgiven
Lie down because you'll never leave
Lie down, but don't fall asleep"
زمان در این تالار های درد می ایستد
ساعت از کار می افتد و وحشت بر می خیزد
کودکان گریه و زاری می کنند
در این محفل نا بخشوده ها
دراز بکش چرا که هیچگاه آن را ترک نخواهی کرد
دراز بکش.. اما به خواب نرو
The signs show slowly with the dark
They glow brighter as the shadows grow deeper
نشانه ها همراه تاریکی به آرامی نمایان می شوند
درخشششان با عمیق تر گشتن سایه ها بیشتر می شود
Blood marks on the walls and the ceiling and on the floor and the doors, oh how they flow!
نشان خون روی دیوار ها به جا می ماند
و روی زمین و روی در ها.
آه ببین چه گونه جای می شود!
Little voices like the whining of the birds
صدا هایی ظریف همچو آواز کبوتر ها
As the closet door opens
بآ باز شدن در کشو به گوش می رسد
I still can hear them screaming
And the shape… Is it me on the piano?
می توانم همچنان فریادشان را بشنوم
و آن چیز.... این منم جلوی پیانو؟
Playing the symphony of the damned
درحال نواختن سمفونی نفرین گشتگان...؟
مثل همیشه تفسیر با شما...
این تهش که میرسی یه حس عجیبی داره... انگار همه چی تموم میشه همه چیز هایی که تا اینجای شعر تو ذهن ساخته یکهو عوض میشه
و اون جسم...
این منم جلوی پیانو؟
وای فوق العاده بود :((
نمیخوام افکارتون رو به جهتی سوق بدم میزارم به عهده خودتون که چطور این تناقض رو حل کنید تو ذهنتون..
جنگل سایه ها - خورشید در حال مرگ
In the fields of green
Her silhouette towards the sky
Under the dying sun
I see her die
در زمین های سرسبز
صورت سایه گرفته او به سوی آسمان است
زیر خورشید بی جان
من مرگ او را نظاره گرم...
In the fields of green
An arrow of death
A dying beauty breathing
Her last breath
در سرزمین های سبز
یک تیر مرگ.
یک زیبایی درحال مرگ نفس می کشد
آخرینِ نفسش را..
In the fields of green
Under the dying sun
I cry out
In grief for my beloved one
در زمین های سبز
زیر خورشید بی جان
من می گریم
در غم محبوب خود...
A symbol of life and hope she was to me
Now pain and suffering is all I can see
An act of vengeance for the deeds I've done
Why must she pay with a life now gone
برایم نشانی از زیستن و امید بود او
اکنون درد و رنج همه چیزیست که می بینم
انتقام کار هایی که کرده ام
چرا باید او با زندگی که حال از دست رفته، بپردازد؟
I lay down beside her and gaze into the sky
Eyes filled with tears why must she die
من به کنار او دراز کشیده و به آسمان خیره می شوم
چشم ها مملو از اشک است، چرا باید او بمیرد؟
In the fields of green
Under the dying sun
I cry out
In grief for my beloved one
در زمین های سر سبز
زیر خورشید بی جان
در سوق محبوب خود می گریم.
یکی از زیبا ترین کار هایی که شنیدم... و یکی از قشنگ ترین و طبعا غمگین ترین شعر ها..و از نظر موسیقی.. تلفیق ماهرانه ویلون و گیتار یه هارمونی بی نظیر به وجود آورده که کنار این شعر یه طوفان احساسی عجیبی بپا میکنه
ملاحظه بفرمایید :
البته اوایلش گرولینگ های ناجوری داره که احتمالا نتونین تحمل کنین!
خطر ملودیک دووم، پر خطر ترین نوع موسیقی :/}
April 14th and the sabbath is near.
The ground is trembling,
weakened by the longest winter.
These are the last steps
of the frost giants as they leave.
چهاردهم آوریل*، و sabbath* نزدیک است
زمین می لرزد
با بلند ترین زمستان ضعیف گشته است..
این ها آخرین گام های دیوان سرمایند که اینجا را ترک میکنند
An April moon is rising as the trees turn to rust.
Killing season comes in shades of gray.
An April moon is rising as the spring turns to dust.
We lie down to a howling sound
as the world is slowly coming down.
درحالی ماه آپریل بالا می آید که درختان می پوسند و زنگار می گیرند
درحالی که فصل سایه های تاریک را می کشد
ماه آپرل بالا می آید درحالی که بهار به غباری بدل می شود
ما به صدای زوزه ای می خوابیم
در حالی که جهان به زیر می رود...
Bless me, ghosts of winter,
for you have made me stronger,
to face this day and ever nights,
further north our paths will go.
South is burning, east is vast,
west is dying fast.
But as I leave,
my heart holds no fear;
I know there's nothing from here.
ارواح زمستان، مرا به آغوش بگیرید
چرا که شما مرا نیرومندتر ساختید
تا روبرو شوم با این روز و با شب های پیش رو
راهمان سوی شمال به پیش می رود
جنوب می سوزد، شرق وسیع است، غرب به سرعت می میرد
اما هنگامی که من اینجارا ترک میکنم
قلب من هیچ ترسی در خود ندارد
من میدانم که از اینجا به بعد هیچ چیز وجود ندارد
An April moon is rising as the trees turn to rust.
Killing season comes in shades of gray.
An April moon is rising as the spring turns to dust.
We lie down to a howling sound...
ماه آپریل بالا می آید در حالی که درختان زنگار میگیرند
فصل سایه های تیره را میکشد
ماه آپریل بالا می آید در حالی که بهار به غباری بدل می گردد و ما به صدای زوزه ای به خواب میرویم.
On the altar of endless snow,
on a deep glacier's glow,
we prepare our graves.
Here under the north star I will sleep away,
to the deep hum of your icy womb.
April 14th, and death is here,
the tide has finally turned.
بر محراب برف بی پایان
بر درخشش عمیق یخ
ما قبر هامان را آماده میکنیم
اینجا، زیر ستاره شمالی، من به خواب خواهم رفت
با زمزمه عمیق womb* یخی تو..
چهاردهم آپریل، و مرگ اینجاست
و موج در نهایت غلتیده است..
The ground is trembling,
weakened by the longest winter.
These are the last steps
of the frost giants as they leave.
But my heart holds no fear;
for I know there's nothing from here...
زمین میلرزد
با طولانی ترین زمستان ضعیف گشته.
این ها آخرین گام های دیوان سرمایند
اما قلب من هیچ ترسی در خود ندارد
چه، میدانم چیزی ورای اینجا وجود ندارد...
فوق العاده زیباست و فوق العاده دوسش دارم و به شدت باهام سازگاره و بی نهایت حس میکنم همشون از دل خودم بیرون اومده!
گوش کنین ...
اولش با یه گیتار خشن با ریتم درام نسبتا تند مواجه میشین ..
اما بعدش همه چی عوض میشه و اون فضاش به کلی تغییر میکنه (شبیه شعر!)
بالا آمدن ماه مثل یه آب خنکی میمونه که به صورتت بخوره !
درکل خیلی خوبه و یکی از ابر ترک های مورد علامقمه ...
بشنوین ..(توضیحات پست بعد/قبل (شاید) )
(مجبورم برا گذاشتن لینک خودم کد html بنویسم :( بلاگفا هوشمند بود خودش میلینکید )
____
توضیحت:
اولین چیزی که میخوام تاکید کتم ماه آوریل است، که میفته درست در اوایل بهار. زمانی که درختان شکوفه میدن. زمینا پوشیده میشن از رنگ سبز و کلا تو ادبیات نماد خوشی و باروری و خوبیه همیشه..
اما.. اینجا شاعر آوریل رو، فصل پوشیدن و زنگار گرفتن درختا توصیف کرده.. فصلی که زمین خستست و میلرزه...
چیزی نمیگم.. !
چهاردهم آوریل رو مدت ها دربارش تحقیق کردم بیینم چه روزی هت. تو همه فرهنگ ها تو همه تقیم ها...
راستش انتظار داشتم مثل بیست و دو نوامبر با یه روز شوم یا یه اتفاق شوم یا مرگ خاصی چیزی طرف باشم
اما اینبار جدا متحیر شدم. چون توی همه فرهنگ ها یه روز خوب هست!خیلی جاها به خصوص نواحی آسیای شرقی جشن سال نو توی این روز، ینی چهارده آوریل، برگزار میشه.!
دوم، sabath هست. این روز رو فکر میکردم بازم یه روز تاریک باشه!
اما تو فرهنگ یهودیان (که تقریبا درست نقطه مقابل آسیای شرقی مذکور هست!) این روز تقریبا مثل جمعه های ماست.
اعتقاد دارن خدا دنیا رو توی شیش روز خلق کرد، و در روز هفدم یکی sabath وقتی از خلقت زمین آسوده شد به استراحت پرداخت..
و باز متحیر شدم!
و خیلی جالب بود که شاعر، تو شعر از دو زمان رو از دو تا فرهنگ کاملا متضاد اسم برده که توی هر دو این روز یه روز خوب و میمون هست.
و بعد اومده این دو روز خوب رو اونطوری توصیف کرده .... و چه قدر هم خوب از پس این کار براومده...
سومین چیز درباب کلمه womb هست (که توی شاهکار یوهان اریکسون جان ینی Earthless هم اومده بود)..
این کلمه خیلی کم مصرفه (!) و زیاد کاربرد نداره
توی دیکشنری های کوچیک اگه نگاه کنین شاید پیدا نکنین. توی دیکشنری های متوسط (!) کلمه "رحم زن" رو براش نوشتن احتمالا ولی تو دیکشنری های خیلی بزرگ و قابل احترام یخده متفاوته! و خوب مسلما شاعر نگفته با زمزمه رحم یخی تو به خواب میرم :/ در این حد مریض نیس :|(که به احتمال زیاد این "تو" مذکور "زمین" مذکور هسش! )
خوب شفاف سازی کنم (توی متن همونطور نوشتم چون نمیشد ترجمه کرد)
این کلمه کلا مفهوم چیزی رو داره که به نوعی زادگاه چیز دیگری هست
مثلا حتی یک سهابی، برای ستاره یه womb محسوب میشه..
و خوب برای انسان رحم مادر هست و دیکشنری های متوسط بیراه نمیگن ولی ناقص میگن :دی
دومی و سومی رو جهت اطلاع گفتم و اولی رو جهت تاکید
و مثل همیشه تفسیر و نقد با شماست
وای وای بلخره آلبوم بیرون اومد :')
:')
اون پست قبلی توی وب قبلیو میزارم تهش همه شیش ترک رو!
_--
دنباله دار ISON یکی از زیباترین ها بود...
دو سال قبل.. وارد منظومه شمسی شد..
زیباترین رویداد قرن رو رقم زد
از بالای سرمون عبور کرد
در اوج زیبایی...
و درست همون موقع بود ..
که با خورشید برخورد کرد...
زیباترین رویداد نجومی قرن با مرگش پایان یافت...
اون مرد! هستش منهدم شد! و جهان رو تا ابد از زیباییش محروم کرد!
_____
حالا ... این اسم فقط یه اسم دنباله دار نیست... ینی دیگه نیس!
بلکه نام یک پروژه موسیقی نیز هست !
از زن هنرمند شاعر، طراح، نویسنده، ووکالیست، نقاش و نوازنده محبوب من ! {ارادتمندیم! بفرما هندونه! :دی}
و میدونم الان غیر ممکنه براتون، درک حسی که به این پروژه دارم!
و او این نام رو انتخاب کرده ... .. . و چه کسی فکرش رو میکرد ؟!
چه کسی فکرشو میکرد.....؟
____
و بلخره آلبومی که مدت ها منتظرش بودم...
Format : Mp3 128 Kbps
Country : Sweden
Genre: Drone Doom / Shoegaze / Ambient
Tracklist
1.Lost Satellites 03:22
2.Atlas 06:39
3.RedShift 09:14
4.Icosahedron 07:52
5.Travellers 08:01
کیفیتش کمه. ولی خوب راضی باشین!
دانلود یک جا هم نیست... احتمالا خودم به زودی تگ ها و کاورش رو درست کنم بزارم واسه دانلود..
6. Aeternus
بدود
Empty, so empty
تهی.. بسیار تهی
Barren and cold
سرد و بی ثمر
Distant, so distant
دور.. بسیار دور
Too far to reach
بیش از حد دست نیافتنی..
Time slips away, I fall
زمان سُر می خورد و میرود، من سقوط میکنم
All I feel is pain, nothing more
همه آنچه حس می کنم درد است، نه هیچ چیز دیگر
I cry in shame of knowing my faults
من در خجالت دانستن ایراد هایم اشک می ربزم
And nothing seems to help me anymore
و به نظر می رسد هیچ چیز نمیتواند بیش از این به من کمک کند
I fall
من سقوط می کنم..
Bitter, so bitter
تلخ.. بسیار تلخ است
Life so sweet
زندگی شیرین..
I break, I see, I suffer
من می شکنم.. من میبینم.. من رنج میکشم
I grope, I fall, I die
در تاریکی جستجو میکتم.. سقوط میکنم.. می میرم
For you
برای تو..
I leave today, my life
من امروز زندگیم را ترک میگویم
I slowly wither away
من به آرامی رو به زوال می گذارم..
For you; I broke with tears
برای تو، من با اشک ها می شکنم
For you; I loved for you years
برای تو، من سال ها عشق ورزیدم
Draining myself from everything
درحالیکه خودم را از هر چیزی بیرون می کشیدم
For you; I opened the door
برای تو، من در را باز کردم
For you; I gave it all up
برای تو، من همه را به تمامی تسلیم کردم
My life, my dream... everything
Everything...
زندگی ام.. رویایم... همه چیز..
همه چیز...
02. Dead Words Speak
...
Ailments of grey cover these hurtfull limbs
A seething anger grows
Voiceless come your calls
بیماری هایی تیره این اندام زخمی را میپوشانند
خشمی خروشان رشد می کند
ندا هایت بی صدا می شوند...
Dead words speak
They speak to me at night
And sometimes I get frightened
Gives no peace
And sometime I'll get frightened
'cause sometimes they are right
کلمات مرده حرف می زنند
آن ها شبانه با من حرف می زنند
و من گاهی می ترسم
زیرا گاهی، حق با آن هاست
I can't seem to rid this burden I bear
Ghost of misty mornings, please disappear
به نظر میرسد نمیتوانم از این باری که با خود میکشم رها شوم
شبح صبح مه زده، لطفا محو شو..
It sickens and destroys everything I've built
And tears down the walls with anger and guilt
این همه چیز را مریض و نابود می سازد
و دیوار ها را با خشم و گناه پایین می کشد
Dead words speak
They speak to me at night
And sometimes I get frightened
Gives no peace
They hunt me at night
And sometimes I get frightened
Cause sometimes they are right
کلمات مرده سخن می گویند
آن ها در شب با من حرف نی زنند
و من گاهی وحشت زده می شوم..
هیچ صلح و آرامشی نمی دهند
آنان شبانه مرا شکار میکنند
و من گاهی میترسم
چون گاهی، راست می گویند
I can't seem to rid this burden I bear
Ghost of misty mornings, please disappear
به نظر نمیرسد که بتوانم از این باری که حمل میکنم رها شوم
ای شبح صبح های مه زده، خواهش میکنم نا پدید شو...