دلنوشته ای بر ساحل مهتاب

THE HELL؟!

اصلا این دوران نبود نت رو فراموش نخواهم کرد 

یه سیاره ی دیگه ست لنتی :))


 یه تصور ترسناک و خنده دار

که دیشب تو خواب دیدم.. !

 

چه قدر هممون یه شخصیت بزرگ داریم

که صرفا بر اساس محتوایی که رسانه ها (از کانال رادیویی بگیر تا چنلای پورن هاب  و کانال رصمی پروفصور سمیعی (!)  )  بهمون داده اند

شکل گرفته!

 

اگه یلحظه جدی بهش فکر کنید

و سعی کنید حدقل توی تصورتون

نقششون رو از همه ی جهانبینی تون حذف کنید

احتمالا به جای نسبتا خلوت و خالی از سکنه ای میرسید :/

 

lol

 

 

[ چهار شنبه 28 آبان 1398برچسب:, ] [ 23:30 ] [ علیرضا ] [ ]


...

[ سه شنبه 28 آبان 1398برچسب:, ] [ 23:33 ] [ علیرضا ] [ ]


ولی خیلی جالب شده اصن

این لحظه 

میزان اعتیادم به وبلاگ به بی نهایت میل میکنه :|

 

لنتی همه ی محتویات ذهنم رو باس اینجا خالی کنم

 

و دارم خیلی حال میکنم

خیلی بهتر از آدماس :|

 

 

[ دو شنبه 27 آبان 1398برچسب:, ] [ 22:9 ] [ علیرضا ] [ ]


ناموسا یکی یه موتور جستجوی ملی معرفی کنه :|


از همتون معذرت میخوام 

که این قدر سنگ شده م

و تو این موضوع هیچ استثنائی هم قائل نمیشم

 

من اینطور نبودم ...

ولی... 

?where do I go 

when the sorrow..

 

 

 

in your mourning

you're alone

so alone...


تو راه یکیو دیدم

که یه پا نداشت

و خیلی ماهرانه با عصا راه میرفت

 

قدم هاش بزرگ تر از بقیه بود

:)


امیر (امیر خودمون نه lol) داره تو گوشم میخونه که بخشنده (!) باشم

بیاد بره بابا

مگه نه؟ 


 

آدما عوض نمیشن

فرصت دوباره دادن احمقانه س


 ولی در باب فرصت دوباره دادن!

برعکس به موزیک های مختلف فرصت چند باره دادن #بهترین_کار عه 


 

 یکی از بزرگترین شادی های زندگیم (!) اینه که 

الان یه کلکسیون عظیمی از #بهترین_کار ها رو دارم :)) و خوندنش خیلی جذابه!

 

وقتی نت وصل شد برم یه کانال طنز با عنوان "بهترین کار" بزنم .

هر روز یه بهترین کار معرفی کنم 

هررر هرررر هررررر

 

ازتون میخام مارو با هشتگ #بهترین_کار همراهی کنید چشمک


 

:|

سسخلم در رفته


امیر (شاید تعجب کنید، ولی، امیر خودمون!)

دلم برات تن شده مردد

خیلی بدی

گریه


 

[ دو شنبه 27 آبان 1398برچسب:, ] [ 18:49 ] [ علیرضا ] [ ]


sick of it all

آقا ناموسا اولین کاری که با اینترنت خواهم کرد، دانلود لیریک همه ی موزیکامه :|

 

قبلا یبار دونه دونه تگ آهنگامو ویرایش کردم و از خستگی نمردم

این بار هم احتمالا نمیرم و ارزششو داشته باشه lol


با نبودن نت فوق العاده حال میکنم 

کاش همینطور بمونه :\

 

حالا باشه همینطوری هم نه چون کلا کارم رو هوا مونده

ولی حدقل شبکه های اجتماعی به فاک برن بخندم بهتون :))


 باید بازدهیم رو در طول روز حدود 10 برابر کنم اگه بخوام به برنامه هام برسم و گند نزنم به زندگیم. lol

خیلی وقت بود این حسو نداشتم :|

 

باید بیام بیرون از حاشیه امن شخمی-تخیلی ممردد

البته بعد از وصل شدن نت :))


 نمیدونم از این فرصت استفاده کنم و یه سر برگردم به دشت های وسیع اسکایریم

یا از این فرصت استفاده کنم و ساعت های کتاب خوندنم رو بیشتر کنم؟

میدونم دومی

ولی اولی هم حال میده آخه

 

(صفحه را بسته و اسکایریم را باز میکند)

 

[ یک شنبه 26 آبان 1398برچسب:, ] [ 22:57 ] [ علیرضا ] [ ]


lol

کاش بتونم فراموش نکنم قول هامو.... 


 

واهای چه قدر حس خوبی داره اینکه ..

تنها ابزار تعامل اجتماعیم توی اینترنت

وبلاگمه :)))

 

هاااار هااار هااار 


عرض شود که...

امروز واقعا شگفت زده بودم از یه سری موضوعات

ولی ...

 

بذار وارد جزئیات نشم :|

فقط بگم خبر فوق عالی و بی نطیری هست (از نظر کاری)

از همه ی قبلی ها بهتر :))


 یادت افتادم نجمه

خواستم پیام بدم روم نشد

اینجارو دیدی، بدون...


 

 آقا هرچی هم بشه

این مرض شب بیدار بودن و عاشق شب بودنم قرار نیست رفع شه


 

#ایده

توی این وضعیت سرور لوکال بسازیم باهم CS:GO بزنیم

واقعا الان بهترین موقعیته برا گیمر های شهر :))

پینگ در حد 10


ویفر میخورم با طعم همون قهوه مذکور

راضیم  :|

آرام

این دفعه باید یکم بیشتر بریزم :))


امروز یه گربه

خیلی با مزه

خم شده بود توی کوله پشتی م

 

گربه ها بوی قهوه رو خیلی دوس دارن این بهم ثابت شده س

ولی این لنتی خیلی با مزه بود

کوشولو

:(

شب فککنم خوابشو ببینم :|


برید Nord Frost گوش کنید لعنتیا.. :((


+ نمیخوای بخوابی؟

 

- نه :))

 

 

 

دیدی سرکار..؟

دیدی پیش بینیم درست از آب در اومد؟!

دیدی بی نت شدیم :)))

در اسرع وقت شماره تو ندی تهدیدت میکنم! :|


 

جااااان

هوای وبلاگ داره مثه قدیما گرم میشه

دارم توش شر تفت میدم خیلی تر و تمیز

راضیمممآرام

 


کم کم داره از نیمرو بدم میاد دیگه :| :))


ولی

کنار همه اینا

دلم

مرگ میخواد

با عرض پوزش و احترام به همتون

 

 

 

[ یک شنبه 26 آبان 1398برچسب:, ] [ 1:18 ] [ علیرضا ] [ ]


..

حدقل ترین فایده اینجا نوشتن اینه که 

باعث میشه آدم عادت کنه به با خودش حرف زدن :|

 

حس میکنم زیاد از حد برونگرا شده م

خیلی بیشتر از ایده آلم :/

بدم میاد واقن ازش

lol

 

ولی خب...

بحثی که هست...

اولش احمقانه به نظر میاد که  بخوام هی بیام اینجا زر بزنم

و بیشتر هم درباره خود زر زدن زر بزنم (غالبا اینطور بوده این مدت و دلیلم خود همین مشکل برونگراییه :)) )

ولی مثل مدیتیشن میمونه :/

آدمو مجبور میکنه به روبرو شدن با خودش 

lol

[ یک شنبه 19 آبان 1398برچسب:, ] [ 23:38 ] [ علیرضا ] [ ]


Even if I fall

...

گفته بودم مرز بین غم و زیبایی باریکه؟

هه

 

 

 

 

مرز بین زندگی و غم 

وجود نداره 

 

 

 

ذات همه چیز غمگینه

:)

[ یک شنبه 12 آبان 1398برچسب:, ] [ 1:21 ] [ علیرضا ] [ ]


شبهای روشن

واقن برام تعجب آوره که

چه قدر تیکه های مختلف ذهن آدما

شبیه هم عمل میکنه

چه قدر همه کاراشون شبیه همدیگه ست

 

یه شکل احساس میکنن

یه شکل استدلال میکنن

و روی هم رفته یه شکل زندگی میکنن

 

ولی اینجاش رو هنوز نفهمیدم

این خوبه یا بد؟


چه قدر دیره

چه قدر خوشحالم از نوشتن


دنیا شبیه یه بوم نقاشی بزرگه

آدما میتونن اندازه بزرگی خودشون

روش نقشی بزنن

یا حتی

رنگ های جدید بسازن ....

and that's a fierce grace indeed 

:)


نمیفهمم چی شده که اون حرفو (قسمت اول) زدم ..

نمیفهمم چم شده ...

 

شایدم ناخودآگاهم دلم میخاد نفهمم lol

یا حتی خودمو به نفهمی بزنم loooool


 

فککنم بیشتر از یه ساعته که این پست بازه لای پنجره ها

و الان ...

حتی نمیدونم باید با این کلمات چیکار کنم


دلم میخواد همه ی شعرا

همه ی کتابا

و همه ی فیلما و زندگینامه های دنیارو

زیر و رو کنم

تا به جوابی برسم

که بتونم بهش تکیه کنم

که دلم قرص باشه بهش


بازی زندگی اونجا سخته که هر روز

بیشترین چیزی که مطمعنی بهت اضافه شده

شک و تردید درباره انتخاب هاییه که انجام دادی

و هر روز داری این بار رو سنگین تر و سنگین تر میکنی

و نه میتونی خیالت رو راحت کنی که بعدا میای دوباره بازیش میکنی 

نه میتونی وقتی مردی دوباره از سیو هات شروع کنی

نه میتونی بفهمی امتیازت چه قدره

نه حتی میتونی ببندیش


 

ولی یه چیزی که مشخصه

اینه که

شاید نباید این قدر در موردش جدی فکر کنم

باید بسپرمش دست باد

ولی

ولی.....

 

 

 

 

 

یه صدایی بهم ..

یه صدای دیگه هم داد میزنه تو گوشم

:| 

 

 

 

 

[ شنبه 11 آبان 1398برچسب:, ] [ 4:30 ] [ علیرضا ] [ ]


لذت بخش ترین کاری ک همین الان میتونم بکنم

اینه که هیچ کاری نکنم :/

تو این هوا

بعد یه اسپرو

پنجره رو باز کنم هوای سرد پاییز بچرخه تو اتاق

و صدای کلاغا بپیچه

و سایه روشن ابرا بپیچه

و صدای ظریف برگای خشک توی باد بپیچه

و من هیچ کاری نکنم  :|

و

به هیچ کسی هم فکر نکنم

و موزیکی که محتوای شخصی (!) داره هم گوش ندم

 

...

 

 

 

 

[ سه شنبه 7 آبان 1398برچسب:, ] [ 15:15 ] [ علیرضا ] [ ]


The caress I waited for eternity

باز دارم تو خواب راه میرم....


 

باز دارم تو خواب راه میرم 

و فرقش با همیشه اینه که

بیش از حد عاشقشم..

شایدم صرفا یادم رفته حسش..

نمدونم


دلم میخواد توصیفش کنم

نمیشه

ینی

ذاتشه که نشه توشیف کردم

 

دلم میخواد بیشتر از این گم شم... 

دور تر 

خیلی دور... 


طی سالهایی ک گذشته

یهم ثابت شده

خودآگاه آدم 

احمق تر از چیزیه که میتونیم تصورش رو کنیم

 

ممکنه خیلی چیزا ک فکر میکنیم باورشون داریم

درست نقطه مقابل چیزی باشه که واقعا هست و ناخودآگاه درکش کردیم

اما به دلایلی... 

آره 

You got the idea

 


نه های نیستم :|  :))


البته... 

یه بدی دیگری داره این حالم

و اون

طبعا چیزی نیس جز

Insomnia ! 

واقن داره کم کم جدی میشه


 

 

 

 

 

 

[ دو شنبه 6 آبان 1398برچسب:مگ, ] [ 2:12 ] [ علیرضا ] [ ]


gg

یوهوووووووووو

 

کار کرد!! 

^_^

 

بازم کل روز رو نشسته بودم مدام یه جا

و مدام چیزای مختلف رو تست میکردم ک بفهمم ایراد لنتیش کجاس

 

در نهایت فقط یک تک بیت رو تغییر دادم درست شد :D

and there forever remains that change from 0x40 to 0x20

:)))))


هر سه تا تکه برنامه رو (برا سه تا گجت مختلف) جمعبندی کردم

ک خودش مکافاتیه . و نشانه و آیتی برای قومی که می اندیشند :|

و خب .. طبعا اونم کار کرد :D


کل روز رو تنها بودم به کنار

کل ماه رو تنها بودم هم به کنار

اینکه کل مدت رو توی یه اتاق سکوت به سر بردم دیگه نامردیه

 

باعث میشه به شدت زیادی خوشحال باشم از اینکه بلخره منشی جدید آوردن شرکت  :|

البته اینم باعث شده نتونم بلند موزیک باز کنم

ولی خب..

همینکه یه آدمیزاد میبینم کافیه 

حس میکنم اخلاقم عن بود عن تر هم شده :|


روزی که شروع کردم اینجا نوشتن رو

اصلا فکر نمیکردم اینجوری پیش بره

 

تنها چیزی که همچنان حس میکنم

اینه که همچنان .....

....

littany of rain

upon an earthless coffin ....


و چه عزت نفیسی در رنج من نهفته است....


 

 

 

 

 

 

 

[ دو شنبه 6 آبان 1398برچسب:, ] [ 1:54 ] [ علیرضا ] [ ]


Alas, Lord is Upon Me!

"Let them hate me, so that they will but fear me."


واهای خسته م :((

 

چرا کار نکرد؟

لنتی چرا کار نمیکنه :((

 

از صبح که بیدار شدم تا الان تنها کارم کد نوشتن بوده :|

وکار هم نکرد

دارم میترکم


امیر واقعا دلم میخاد کلی فوحشت بدم

اگه اینجارو خوندی

یا دیگه هیچوقت نخون

یا هم زر بزن

رو مخمی این شکلی


مقادیر زیادی یادداشت رو دسکتاپم دارم که شاید پست کنم محتواشونو


 

The joy ov a dawn
The ecstasy ov dusk
Nourished have I, this karmic flow
Where great above meets great below
Let it be written!
Let it be done!
Scattered I walk towards the fractured light


یه طوری شده که قسمت اصلی حرفامو اینجا نمیزنم

خودمم نمیفهمم چرا

 

دلم میخواد خیلی کلی باشه حرفای اینجا

و متاسفانه این روزا همه چی که توی ذهنمه کاملا غیر کلی شده

 

شاید همین خوبه


 

 

 

 

 

 

[ یک شنبه 5 آبان 1398برچسب:, ] [ 1:29 ] [ علیرضا ] [ ]


نکته!

نمیدونم چرا قسمت "موضوعات" وب که قبلا چندین قسمت بود 

نمیدونم از کی

out of no fucking reason

کاملا از بین رفته بود

 

جهت رفاه حال ادمین های تلگرام و سایتای بزرگ و کلا همه ی کپی کنندگان نسبتا محترم (!) و خوانندگان عزیز تر از جان ، تا جایی که در توانم بود پست های مربوط به ترجمه موزیک هارو جدا کردم

میتونید از منوی سمت چپ و قسمت موضوعات بهش برسید

باشد که مورد قبول حق واقع شه

[ جمعه 3 آبان 1398برچسب:, ] [ 14:3 ] [ علیرضا ] [ ]


Draconian - The Marriage Of Attaris

 

Draconian

Sovran

9. The Marriage Of Attaris


 

You cannot hide from a grace already perceived

That’s a fierce grace indeed

And you cannot hide a tree that is growing

Valiantly stretching for the stars

Angles weep as they count your scars

 

تو قادر نیستی بعد از درک یک زیبایی، از آن پنهان شوی

و آن، قطعا زیبایی سترگی است

 

و قادر نیستی درخت جوانی

 که شجاعانه در پی ستاره ها دست دراز کرده را

 پنهان سازی

 

فرشتگان اشک می ریزند

درحالی که زخم هایت را می شمارند

 

These rivers of blood

Fields scorched to ash

Lament of life; a love song

We all share our sorrows

In light suspended

Smiling at the ever dying sun

 

این جویبار های خون

و زمین های سوخته به خاکستر

مرثیه ای بر زندگی؛ یک شعر عاشقانه

ما همه ی اندوهمان را سهیم هستیم

و زیر نوری بی جان

رو به خورشیدی لبخند میزنیم که تا ابد غروب میکند

 

Flakes of snow are melting

On the top of your eyes

Shedding heaven’s tears

The tracks we left

Almost buried now

برف ها روی چشمانت آب میشوند

و اشک های بهشت را جاری میسازند

رد پاهایمان که ترکشان کردیم

تا کنون حتما دفن شدند

 

This is a beautiful place

Here Cassiel wedded winter

So man could grieve

So man could see

These trees are dark and old

In solitude unified

Licking the ground

Tasting the rough cold wind

So man could breath

These trees are dark and old

In solitude unified

Licking the ground

Tasting the rough cold wind

So man could breath



اینجا مکان زیباییست

اینجا زمستان عروس فرشته ی اشک ها شد

تا انسان بتواند غم را تاب بیاورد

تا انسان بتواند ببیند

این درختان تیره و پیرند

و در تنهایی متحد

زمین را می لیسند

باد تند و سرد را می چشند

تا انسان بتواند نفس بکشد

 

There’s no masquerade in your silence

Just pages filled of winter

The seed of ascendance are hiding

Let’s drench the hours!

در سکوت تو هیچ نقابی نیست

تنها صفحاتی است لبریز از زمستان

دانه های صعودمان پنهان میشوند

بیا ساعت ها را بخیسانیم!



These wastelands of dusk

Oceans bled and barren

Lament of life; a love song

The only death awoken

A fear of transcendence

Keeps us from the rapture of one

این بیابان های غروب

اقیانوس های خون آلود و بی ثمر

مرثیه ی زندگی؛ یک شعر عاشقانه

تنها مرگی که زنده است

ترس از برتری

ما را از خلسه و حیرتش باز میدارد

 

And the blood of the sphere

It emptied their mouths

Drowning the world

و قدرت خون

دهان هایشان را خالی

و جهان را غرق کرد

 

Hammer me down as pillars

Veiled from creation unchanging

Patching the holes and the cracks

Tightening the rope around your necks

And we see mankind aimlessly breeding

Desperately bleeding

Erasing you, erasing me from here

مرا همچو ستون هایی به زیر بکوب

و از مخلوقی تغییر ناپذیر پنهان کن

درحالی که چاک ها و روزنه ها را میبندی

و طناب را دور گردنت سفت میکنی

 

و انسان ها را مینگریم که بی هدف میزایند!

و بی امید خونریزی میکنند

تو را از یاد میبرند

و مرا از اینجا پاک میکنند

 

So tired, so tired…

I need to feel the freezing blue

Leave me here!

Let the coming of spring

Carry me back to earth

Leave me here!

خسته ام.. خیلی خسته ام..

میخواهم آن آبیِ سرد را احساس کنم

اینجا مرا رها کن

بگذار آمدن بهار

مرا به زمین بازگرداند

اینجا رهایم کن

 

 

 

[ جمعه 3 آبان 1398برچسب:, ] [ 13:37 ] [ علیرضا ] [ ]