کسی که میاد اینجا

و نوشته هامو میخونه

باید احمق باشه که فکر کنه

میتونه به ممکن شدنم فکر کنه..!

lol

 

امروز روز عجیبیه..

بود یکم

و 

هست

و حتی ممکنه باشه..


خوشحالم که عکس پروفایل اینستا و تلگرام رو عوض نکرده م

همچنان...

حسش میکنم


بی صدا گم شدن...

چه حس قشنگی..


لنتی ...

چرا این بشر همیشه منو مبهوت حرفاش میکنه؟

 

تصمیم گرفتم مثه قبلنا، هر روز برم شرکت

بلکه بیشتر حرفاشو بشنوم

 

(حتما میدونید کیو میگممردد)


 

انصافا جامعه ی متال باید به داشتن وبلاگی مثه اینجا توی بی نتی ، به خودش بباله :|

انصافا کارای زیادی ترچمه کرده م

lol

الان معلومه دارم از نبود لیریک ها گریه میکنم و فقط اینارو دارم

یا بیشتر توضیح بدم؟


الان معلومه سعی میکنم شر تفت بدم که کسی نفهمه چه قدر فاکد آپم؟..

 

کاش دلتنگ یکیتون بودم حدقل :))))

خیلی بهتر میشد. چون حدقل میدونستم دلتنگ چیم

الان...

 

فقط میتونم خودمو قانع کنم که ...

شاید یکی غمگینه ..!

you know...

...


 

تمام لحظه‌های سعادت می‌دانستند
که دست‌های تو ویران خواهدشد
و من نگاه نکردم
تا آن زمان که پنجرهٔ ساعت
گشوده‌شد و آن قناری غمگین چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
و من به آن زن کوچک برخوردم
که چشم‌هایش، مانند لانه‌های خالی سیمرغان بودند
و آنچنان که در تحرک ران‌هایش می‌رفت
گویی بکارت رؤیای پرشکوه مرا
با خود بسوی بستر می‌برد

ایمان بیاوریم...


 

 

 

 

 

 

 

 

اصلا این دوران نبود نت رو فراموش نخواهم کرد 

یه سیاره ی دیگه ست لنتی :))


 یه تصور ترسناک و خنده دار

که دیشب تو خواب دیدم.. !

 

چه قدر هممون یه شخصیت بزرگ داریم

که صرفا بر اساس محتوایی که رسانه ها (از کانال رادیویی بگیر تا چنلای پورن هاب  و کانال رصمی پروفصور سمیعی (!)  )  بهمون داده اند

شکل گرفته!

 

اگه یلحظه جدی بهش فکر کنید

و سعی کنید حدقل توی تصورتون

نقششون رو از همه ی جهانبینی تون حذف کنید

احتمالا به جای نسبتا خلوت و خالی از سکنه ای میرسید :/

 

lol

 

 

ولی خیلی جالب شده اصن

این لحظه 

میزان اعتیادم به وبلاگ به بی نهایت میل میکنه :|

 

لنتی همه ی محتویات ذهنم رو باس اینجا خالی کنم

 

و دارم خیلی حال میکنم

خیلی بهتر از آدماس :|

 

 

ناموسا یکی یه موتور جستجوی ملی معرفی کنه :|


از همتون معذرت میخوام 

که این قدر سنگ شده م

و تو این موضوع هیچ استثنائی هم قائل نمیشم

 

من اینطور نبودم ...

ولی... 

?where do I go 

when the sorrow..

 

 

 

in your mourning

you're alone

so alone...


تو راه یکیو دیدم

که یه پا نداشت

و خیلی ماهرانه با عصا راه میرفت

 

قدم هاش بزرگ تر از بقیه بود

:)


امیر (امیر خودمون نه lol) داره تو گوشم میخونه که بخشنده (!) باشم

بیاد بره بابا

مگه نه؟ 


 

آدما عوض نمیشن

فرصت دوباره دادن احمقانه س


 ولی در باب فرصت دوباره دادن!

برعکس به موزیک های مختلف فرصت چند باره دادن #بهترین_کار عه 


 

 یکی از بزرگترین شادی های زندگیم (!) اینه که 

الان یه کلکسیون عظیمی از #بهترین_کار ها رو دارم :)) و خوندنش خیلی جذابه!

 

وقتی نت وصل شد برم یه کانال طنز با عنوان "بهترین کار" بزنم .

هر روز یه بهترین کار معرفی کنم 

هررر هرررر هررررر

 

ازتون میخام مارو با هشتگ #بهترین_کار همراهی کنید چشمک


 

:|

سسخلم در رفته


امیر (شاید تعجب کنید، ولی، امیر خودمون!)

دلم برات تن شده مردد

خیلی بدی

گریه


 

آقا ناموسا اولین کاری که با اینترنت خواهم کرد، دانلود لیریک همه ی موزیکامه :|

 

قبلا یبار دونه دونه تگ آهنگامو ویرایش کردم و از خستگی نمردم

این بار هم احتمالا نمیرم و ارزششو داشته باشه lol


با نبودن نت فوق العاده حال میکنم 

کاش همینطور بمونه :\

 

حالا باشه همینطوری هم نه چون کلا کارم رو هوا مونده

ولی حدقل شبکه های اجتماعی به فاک برن بخندم بهتون :))


 باید بازدهیم رو در طول روز حدود 10 برابر کنم اگه بخوام به برنامه هام برسم و گند نزنم به زندگیم. lol

خیلی وقت بود این حسو نداشتم :|

 

باید بیام بیرون از حاشیه امن شخمی-تخیلی ممردد

البته بعد از وصل شدن نت :))


 نمیدونم از این فرصت استفاده کنم و یه سر برگردم به دشت های وسیع اسکایریم

یا از این فرصت استفاده کنم و ساعت های کتاب خوندنم رو بیشتر کنم؟

میدونم دومی

ولی اولی هم حال میده آخه

 

(صفحه را بسته و اسکایریم را باز میکند)

 

کاش بتونم فراموش نکنم قول هامو.... 


 

واهای چه قدر حس خوبی داره اینکه ..

تنها ابزار تعامل اجتماعیم توی اینترنت

وبلاگمه :)))

 

هاااار هااار هااار 


عرض شود که...

امروز واقعا شگفت زده بودم از یه سری موضوعات

ولی ...

 

بذار وارد جزئیات نشم :|

فقط بگم خبر فوق عالی و بی نطیری هست (از نظر کاری)

از همه ی قبلی ها بهتر :))


 یادت افتادم نجمه

خواستم پیام بدم روم نشد

اینجارو دیدی، بدون...


 

 آقا هرچی هم بشه

این مرض شب بیدار بودن و عاشق شب بودنم قرار نیست رفع شه


 

#ایده

توی این وضعیت سرور لوکال بسازیم باهم CS:GO بزنیم

واقعا الان بهترین موقعیته برا گیمر های شهر :))

پینگ در حد 10


ویفر میخورم با طعم همون قهوه مذکور

راضیم  :|

آرام

این دفعه باید یکم بیشتر بریزم :))


امروز یه گربه

خیلی با مزه

خم شده بود توی کوله پشتی م

 

گربه ها بوی قهوه رو خیلی دوس دارن این بهم ثابت شده س

ولی این لنتی خیلی با مزه بود

کوشولو

:(

شب فککنم خوابشو ببینم :|


برید Nord Frost گوش کنید لعنتیا.. :((


+ نمیخوای بخوابی؟

 

- نه :))

 

 

 

دیدی سرکار..؟

دیدی پیش بینیم درست از آب در اومد؟!

دیدی بی نت شدیم :)))

در اسرع وقت شماره تو ندی تهدیدت میکنم! :|


 

جااااان

هوای وبلاگ داره مثه قدیما گرم میشه

دارم توش شر تفت میدم خیلی تر و تمیز

راضیمممآرام

 


کم کم داره از نیمرو بدم میاد دیگه :| :))


ولی

کنار همه اینا

دلم

مرگ میخواد

با عرض پوزش و احترام به همتون

 

 

 

حدقل ترین فایده اینجا نوشتن اینه که 

باعث میشه آدم عادت کنه به با خودش حرف زدن :|

 

حس میکنم زیاد از حد برونگرا شده م

خیلی بیشتر از ایده آلم :/

بدم میاد واقن ازش

lol

 

ولی خب...

بحثی که هست...

اولش احمقانه به نظر میاد که  بخوام هی بیام اینجا زر بزنم

و بیشتر هم درباره خود زر زدن زر بزنم (غالبا اینطور بوده این مدت و دلیلم خود همین مشکل برونگراییه :)) )

ولی مثل مدیتیشن میمونه :/

آدمو مجبور میکنه به روبرو شدن با خودش 

lol

...

گفته بودم مرز بین غم و زیبایی باریکه؟

هه

 

 

 

 

مرز بین زندگی و غم 

وجود نداره 

 

 

 

ذات همه چیز غمگینه

:)

صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 22 صفحه بعد