میترسم ...

 

میترسم از ترس...

 

کاش خوب باشه آخر این قصه ی پر بالا پایین

حقیقتا 

همه زیبایی ها غمناکن...


هفته آینده هفته جالبیه..

 

هم حس خوب بش دارم

هم حس بد

 

امیدوارم اتفاقات خوبی منتظرم باشه...


 

بعد از یه عمر

عجله دارم برا گذشتن روزا :/

دیگه زیادی داره برام سنگین میشه

 


 

آره زیبایی ها همشون غمناکن

چون قراره یه روز از دستشون بدیم

 

و اون روز 

تکه از قلبمون رو از دست میدیم 

تکه ای هیچ وقت هیچ وقت سر جاش بر نمیگرده

...

 

 


I know there’s a heaven, I know
I know there’s a shore
I’ve tasted its colour
Without the will of wanting more


میدانم

بهشتی هست

میدانم

میندانم که ساحلی هست

من طعمش را چشیده ام

بی میل به "بیشتر خواستن"

 

 

You'll wonder where we'll all go
Us with wounds is all we know
And the gifts we were given
Back to the swarm of a distant heaven


 

برایم عجیب است

که همه ی ما

راهیِ کجاییم

 

مایی که جز زخم ها، چیزی درک نکردیم

و هبه هایی که بر ما ارزانی شده بود

بازگشتند سوی ازدحامی

در بهشتی دور


 

 

یک عزیز ناشناسی پیام گذاشته

ته جمله هاش با این تموم میشه:

 

".... تا وختی امید داری"

 

شما باشید نمیمیرید برا این کامنت؟

 

نمیدونم کیه

اما خب ...

این پست بماند به یادگار ازش !! 

 


 

...With a beacon of hope we could levitate like dancing on air

 

افکار منفی

و ترسناک...


 

با این ترس از آینده

چیکار میشه کرد...؟؟


ترس معنیش اینه که نباید سراغش رفت

پس نباید عجله کرد براش!!

سعی میکنم آروم باشم :)


 

Yet even doubt is by some doubt denied

با تردید، تردید را هم می شود رد کرد

 


 

هنوز اینجا برام امن ترین جای دنیاست ..

 

 

"Of all the glistering stars - you shine brightest of them all."

 

 

لنتی

خراب شدن لپتاپ یکی از چرت ترین اتفاقایی هست ک میتونه برام بیفته 

شت

خداروشکر ک بلخره درست شد . امیدوارم دیگه اوکی شه :| امیدوارم


خب ...

 

خب....


 

کلی حرف تو گلوم گیر کرده.. 

کلی حرف که حتی دیوار های اینجا هم تاب و تحمل شنیدنشون رو نداره

چه برسه آدما ..

چه برسه آدمایی که عامل همین حرفان ...


یاد پاییز پارسال به خیر..

 

امسال حتی از پارسال هم با شکوه تر شروع شده..

 

یادم نمیاد پاییز هیچ سالی، اینقدر به پاییز پارسالش شبیه، و در عین حال خاص بوده باشه

 

یادم نمیاد موضوعی اینقدر توی پست هام تکرار شده باشه :)


 

تا یادمه

بیشتر مواقع گفتم "کاش همه چیز طور دیگری بود"

 

اما الان

واقعا

عمیقا

میگم کاش هیچ چیز طور دیگری نباشه

 

همیشه گفتم هیچی سر جاش نیست

 

اما... 

آه که چه قدر همه چی دقیقا سر جاشه ..

 

 

مشکلات هست

نقص هست

خیلی بدی هست

 

اما...

میتونم مدام لبخند بزنم


 

 

بماند یادگار ... 

از عشقی که شبیه هیچ چیز نبود

 

 

چند بار شروع کردم نوشتن رو

اما هر دفه به یه دلیلی ناتموم موند 


نمیدونم واقعا راس میگید ک میخونید یا نه

 

اما واقعا مرسی ک نوشته هامو میخونید :))

من خودم نمیتونم خداوکیلی

خداوکیلی عنوان پست هام رو طی چندین ماه اخیر واقعا دوس دارم

به این فکرم که به همین شکل عکس هم بذارم 


هوا داره سرد میشه...

باد سرد همین الان داره از پنجه ی دفتر میوزه 

 

امروز دکور دفترو باهاشون تغییر دادیم کلا

و میز من اومد جلو پنجره 

 

و باد سرد داره میوزه تو

 

و هوا داره سرد میشه

 

شت

برای هیچی اندازه این باد سرد ذوق نمیکنم!


کصافط

چیزی به کنکور لنتی نموند...!

اینو مینوسم برای امیر 

ک بمونه ک بعدا بخونه  و بدونه که

چه قد این موضوع رو مخم بوده و دلم براش تن شده پ

و هیچی نمیتونه جاشو برام پر کنه


شاعر میگه 

if we had wings we would leave this seasons behinde 

 

چه قدر خوب میگه...

چه قدر خوب میفهمم

 


 

کم نوشتم در مورد اساسی ترین کلمه زندگیم

"آگاهی"

هرچند این حرفم به معنی نارضایتی نیس از وضع موجود

اتفاقا شبیه یه سری موضوعات مهم دیگه که هیچوقت ازش حرف نمیزنم

خوبه ک زیاد گفته نشده 


 

آگاهی دقیقا به معنی قدرته 

 

 

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 22 صفحه بعد