lyrics by Niclas Frohagen
Forest of Shadows
Where dreams turn to dust
02. Wish
http://www.myfreemp3.biz/l/1150091_50388477/
Awakened this dying season
Such a beauty to behold
این فصل بی جان بیدار گشته
اینچنین زیبایی برای دیدن
Oh autumn hath arrived
A tragedy painted dead
آه پاییز فرا رسیده
جسدی با نقش و نگار تراژدی
Fallen am I
Without thee I am lost
من سقوط کرده ام
بدون تو گمگشته ای بیش نیستم..
In a region of doleful shades
I am withering away
در سرزمینی از سایه های محزون
در حال پژمردنم..
I dwell in the shadows of life
A dismal stage of mind
ساکن سایه های زندگیم
صحنه نمایش ملال انگیری از ذهن
I'm in pain..
من درون دردم..
Oh sun I hate thy beams
Leave me here to sleep and dream
آه ای خورشید، من از پرتوهای نورت بیزارم
مرا اینجا رها کن تا در خواب و رویا فرو روم
In the midst of falling leaves
In a garden of endless grief
I yearn for thee my precious one
در مه برگ های ریزان
در باغی از اندوه بی پیان
آرزومند توام ای عزیز من
Beneath the pale grey sky I dream of your
embrace
How I wish I had you near
زیر آسمان خاکستری پریده رنگ
من رویای آغوش تو را دارم
ای کاش تورا نزدیک خودم داشتم...
In this oh so dolorous life where dreams turn
to dusts
I have lost all my hope
در این زندگی محنت زا
جایی که رویا ها خاکستر میشوند
من همه امیدم را از دست داده
Of lasting pain and unpresent bliss this soul of
mine
How I welcome thee eternal sleep
حدیث درد پایا و سعادت غایب است روح من
آه چگونه به پیشئازت می آیم ای خواب ابدی…
Silent advents of white death
I feel so cold
Silent advents of white death
I feel so cold
سکوت از مرگ سفید ظهور می کند
و من بسیار سردم است
سکوت از مرگ سفید ظهور می کند
من بسیار سردم است...
Crystallized tears falling still
Oh autumn hath died
اشک های بلورین همچنان جاریند
آه مرگ پاییز فرا رسیده است..
Enshrouded am I in thy mist of endless gloom
Enthralled am I by thy beauty
من در غبار ملالت بی پایانت پنهانم
من شیفته زیبایی توام ..
How I wish
How I wish...
چطور آرزو کنم
چطور بخواهم…
In the midst of falling snow
In a garden of endless grief
My forlorn soul of misery
Where peace and rest can never dwell, hope
never comes
در دل بارش برف
در باغی از اندوه بی پایان
ای روح بی کس جفا دیده من ….
جایی که آرامش و در آن سکنا نمی گزیند
امید هیچ گاه فرا نمی رسد
I see no point in going on
من هیچ هدفی در به پیش رفتن نمی بینم
Still I dream but now I know I dream of a lie
So I close my eyes and I sigh
همچنان خواب میبینم اما حال میدانم که رویایم دروغی بیش نیست
پس چشمانم را می بندم و آهی می کشم
A life of shattered dreams I can no longer bear
I enter thee eternal sleep…
زیستنی از رویا های شکسته را تاب نمیآورم
من درونت می غلتم.ای خواب ابدی ….
شعر از Niclas Frohagen
جنگل سایه ها
جایی که رویا ها مبدل به غباری می شوند
02. آرزو